Melanie Sargsian

مانند هنر، همیشه خاص.
"I knew a girl and she felt like art.
Sometimes colorful, sometimes dull,
Sometimes with bright, hopeful eyes,
Sometimes only black and white,
But she was always a piece of exquisite art."
"من دختری را میشناختم که مثل هنر احساس میشد.
گاهی رنگارنگ، گاهی کسلکننده،
گاهی با چشمان روشن و امیدوار،
گاهی فقط سیاه و سفید،
اما او همیشه یک قطعه هنر بینظیر بود."
ملانی سارگسیان, لاومبر: مجموعهای از داستانهای کوتاه عاشقانه